۱. آمیخته به زن و مرد: کلاس مختلط. ۲. آمیخته به هم؛ درهمریخته؛ درهم. ۳. آنکه با دیگری معاشرت کند؛ درآمیزنده.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تَ لِ طَ ] (ع ص) مؤنث مُختَلِط. و رجوع به مادهٔ قبل ذیل ترکیب معنی اول شود.
لغتنامه دهخدا
نظریهای که براساس آن در طی خوردگی یک نمونۀ فلزی، بدون اعمال بار الکتریکی، کل آهنگ اکسایش با کل آهنگ کاهش برابر است [خوردگی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پتانسیل یک نمونه یا ماده، هنگامیکه دو یا چند واکنش برقشیمیایی/ الکتروشیمیایی آندی و کاتدی همزمان در سطح فلز اتفاق میافتد [خوردگی] ...
تابع گرانروی وابسته به بسامد که در حین نوسان هماهنگ واداشتۀ تنشِ برشی اندازهگیری میشود و شامل اجزای واقعی و نیز اجزای موهوم است [مهندسی بسپار] ...
تابع گرانروی وابسته به بسامد که در حین نوسان هماهنگ واداشتۀ تنشِ برشی اندازهگیری میشود و شامل اجزای واقعی و نیز اجزای موهوم است [مهندسی بسپار - تایر] ...
تابع گرانروی وابسته به بسامد که در حین نوسان هماهنگ واداشتۀ تنشِ برشی اندازهگیری میشود و شامل اجزای واقعی و نیز اجزای موهوم است [مهندسی بسپار - علوم و فنّاورى رنگ] ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.