[ مَ ] (ع ص، اِ) جِ محدودة. رجوع به محدودة شود.
لغتنامه دهخدا
گستره، چارچوب، تنگنا
فرهنگ واژههای سره
محدوده کاهشی که مجوز ورود به آن مستلزم گذراندن آزمایشهای معاینه فنی با معیارهای سختگیرانهتری است [حملونقل درونشهری - جادهای] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
محدودهای دارای جمعیت متراکم یا اشتغال مناسب که بتواند مسافر لازم برای یک سامانۀ حملونقل عمومی ساعتی با مسیر ثابت را تأمین کند [حملونقل درونشهری - جادهای] ...
فضایی اعم از صحنه یا سکو یا کف زمین که کارگردان برای بازی بازیگران معین میکند [هنرهای نمایشی]
بخشی از سطح جاده که به دلیل وجود عوارض خاصی، آب باران جاریشده در آن به نقطۀ مشخصی هدایت میشود [حملونقل درونشهری]
بخشی از خط که فاقد سامانۀ علامتدهی است [حملونقل ریلی]
محدودهای برای فرایندهای اصلی تولید که شامل ساختمانهای اداری و انبارها و سایر تأسیسات نمیشود [مهندسی شیمی]
مدتزمان معینی که برای شویش یک ماده و شرایط عملی خاص تعیین میشود [شیمی]
محدودهای جغرافیایی که مشترکان هر مرکز در آن قرار میگیرند و میتوانند از مرکز، خط تلفن و خدمات مربوط به آن را دریافت کنند|||متـ . محدودۀ مرکز مخابرات، محدودۀ مرکز [مهندسی مخا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.