[ مُ تَ رَ ] (ع ص) باحرمت. مورد تکریم. احترام شده. حرمت داشته شده. (از منتهی الارب). باآبرو و با احترام و بااعتبار و با عزت و بزرگوار. (ناظم الاطباء): بدین جوی حرمت که مرد خرد بدین شد سوی م ...
لغتنامه دهخدا
پاسدارانه
فرهنگ واژههای سره
از رویاحترام؛ بااحترام.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تَ رَ ] (ع ص، اِ) جِ محترم (در حالت نصبی و جری). رجوع به محترم شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.