[ مَ ] (اِخ) مصطفاوی، نام دیناری است منسوب به سلطان مصطفی رابع سلطان عثمانی (از سال ۱۸۰۷ تا ۱۸۰۸ م.). (از النقودالعربیة ص ۱۸۴).
لغتنامه دهخدا
اسم: محبوب (پسر، دختر) (عربی) (تلفظ: mahbub) (فارسی: محبوب) (انگلیسی: mahbub) معنی: دوست داشتنی، معشوق، پسندیده، آن که یا آنچه که مورد علاقه و توجه دیگران است، مورد محبت، ( در تصوف ) خداوند ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ مَ بَ ] (اِخ) نامی مدینهٔ رسول اللََّه را. (دمشقی).
[ مُ بَ بِ ] (ع ص) نادان زودخشم. (منتهی الارب). جهول سریع خشم. (از اقرب الموارد).
محبوب (زن).
فرهنگ فارسی عمید
اسم: محبوبه (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: mahbube) (فارسی: محبوبه) (انگلیسی: mahbube) معنی: دوست، مورد علاقه و محبت، معشوق، نام گیاهی ( محبوبه ی شب )، محبوب ( زن )، معشوقه، + نک محبوب، مؤنث ...
مردم پسندی، دوستداری، دوستاکی، دوست داشتنی، پسندیدگی
فرهنگ واژههای سره
[ مَ بی یَ ] (ع مصدر جعلی، اِ مص) (از: محبوب +ئیت مصدری) محبوب بودن. مورد مهر و دوستی بودن. معشوق بودن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.