[ مُ فِ ] (ع ص) نگهبانی کننده. (آنندراج). نگهبان. (ناظم الاطباء). حافظ. حفیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پاسبان و حارس. - دستگیر و حامی. - فرمان گزار. - حاکم. - ناظر. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
(مُ فَ ظَ) [ ع. محافظة ]۱- (مص م.) نگاهبانی کردن، حفظ کردن.۲- نگاه داشتن.۳- (اِمص.) نگهبانی، حفاظت.
فرهنگ فارسی معین
نگهداری، نگهبانی، پیره، پاسداری، پَیره داری
فرهنگ واژههای سره
[ مُ فَ ظَ / فِ ظِ ] (ص مرکب) آنکه بقای وضع موجود خواهد. (یادداشت مرحوم دهخدا). که با دگرگونیها و تغییر وضع موجود هم آواز نگردد. - حزب محافظه کار؛ حزب پای بند سنن و بقاء وضع موجود. - - ...
گرایش عمدتا سیاسی خواهان تثبیت وضعیت موجود اجتماعی براساس حفظ ارزشها و سنتها که عموما با مقاومت و بدبینی در برابر هرگونه نوجویی در فرایندهای اجتماعی همراه است [جامعهشناسی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مُ فَ ظَ / فِ ظِ ] (حامص مرکب) عمل محافظه کار. رجوع به محافظه کار شود.
رسانایی متصل به زمین که غالبا، اما نه همیشه، در بالای رساناهایی که در برابر صاعقه از خط محافظت میکنند، قرار دارد [مهندسی برق]
هر عامل یا مواجههای که وجود آن احتمال بروز رفتار مخاطرهآمیز یا وقوع بیماری یا برآمدهای مشخص دیگری را کاهش میدهد|||متـ . محافظ [علوم سلامت] ...
نوار لاستیکی یا پلاستیکی که برای جلوگیری از خراشیدگی سپر بر روی آن نصب میشود [قطعات و اجزای خودرو]
نوار لاستیکی یا پلاستیکی که برای جلوگیری از خراشیدگی سپر بر روی آن نصب میشود [مهندسی بسپار]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.