(مُ تَ طِ) [ ع. ]۱- (اِفا.) قطع کنندة یکدیگر.۲- دو خط که به یکدیگر برسند و همدیگر را قطع کنند (هندسه).
فرهنگ فارسی معین
نوعی تدوین موازی از رویدادهای همزمان در مکانهای مختلف [سینما و تلویزیون]
واژههای مصوب فرهنگستان
تصویری راداری که از جهت متقابل قطبش حاصل شده است و در آن راستای قطبش بازگشتی بر راستای قطبش ارسالی عمود است |||متـ . قطبیدۀ متقاطع cross-polarized [مهندسی نقشهبرداری] ...
درزهای که بر خطوارههای اصلی سنگ عمود است [زمینشناسی]
نوعی دوبینی که در آن دو تصویر مربوط به چشمهای چپ و راست با هم جابهجا میشود|||متـ . دوبینی نامتقارن heteronymous diplopia [علوم پایۀ پزشکی] ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.