[ بَ ] (اِخ) شهری است به شام. (منتهی الارب). ناحیه ایست ازتوابع دمشق بین شام و وادی القری، قصبهٔ آن عمان است و در آنجا روستاهای زیاد است و مزرعه های وسیع، گندم آن در خوبی شهره است. (از ...
لغتنامه دهخدا
[ تِ ] (ع اِ) دیدار، اسم مصدر است. ... سوی. برابر و مقابل. یقال: توجه تلقاء النار و تلقاء فلان. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). برابر. (ترجمان جرجانی ترتیب ع ...
[ دَ ] (ع ص) ناقة دلقاء؛ شتر مادهٔ دندان ریخته از پیری که چون آب خورد از دهنش بیرون افتد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || سیف دلقاء؛ شمشیر به آسانی برآینده از نیام. (منتهی الارب). و ...
[ حِ اِ ] (اِخ) یعنی آنکه علم مغیبات را به قلب القاء میکند و او جبرئیل علیه السلام است. گاهی به قرآن نیز اطلاق شود، و مراد از آیهٔ «ذوالعرش یلقی الروح من امره علی من یشاء من عباده» (قرآن ...
[ سِ ] (ع مص) ستان افکندن و بر قفا انداختن. (آنندراج). افکندن زن خود را بر پشت جهت جماع. || نیزه فروکردن. (ناظم الاطباء).
[ طَ فُلْ لِ ] (ع اِ مرکب) رجوع به طواف القدوم شود.
[ فَ ] (ع ص) شاة فلقاءالضرة؛ گوسپند فراخ پستان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.