خاکسپاری
فرهنگ واژههای سره
[ کَ فَ هَ ] (حامص مرکب) دزدی جامهٔ مرده. (ناظم الاطباء). || شغل کفن دزد. (ناظم الاطباء). - کفن آهنجی کردن؛ عریان کردن مرده را از جامهٔ قیمتی و پربها. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ کَ فَ ] (نف مرکب) آنکه برای مردگان کفن سازد. (فرهنگ فارسی معین): هر آن مام کو چون تو زاید پسر کفن دوز خوانیمش و مویه گر.فردوسی. کفن دوز بر وی ببارید خون بشانه زد آن ریش کافورگون.فردوسی ...
(کَ فَ دَ یا دِ) (اِفا.)۱- از هم باز شونده.۲- از هم باز کننده، شکافنده.
فرهنگ فارسی معین
[ ] (اِ) بیونانی حمص است. (فهرست مخزن الادویه).
[ یَ / یِ فَ ] (ص مرکب) ذوفن. متخصص. (یادداشت مؤلف). بی نظیر و کامل در یک فن : ای ذونسب به اصل در و ذوفنون به علم کامل تو در فنون زمانه چو یکفنی. منوچهری. خجسته ذوفنونی رهنمونی که در هر ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.