[ قَ هَ ] (اِخ) موضعی است. شاعری در شعر خود آن را آورده است. (از معجم البلدان).
لغتنامه دهخدا
(قَ. کَ دَ) [ ع - فا. ]۱- (مص م.) مغلوب کردن، چیره شدن.۲- (عا.) با کسی ترک معاشرت و گفتگو کردن.
فرهنگ فارسی معین
[ قُ هَ ] (ع ص، اِ) جِ قُهَرة. (اقرب الموارد). رجوع به آن کلمه شود.
[ قَ نَ / نِ ] (ص نسبی، ق مرکب) قهراً. جبراً. (فرهنگ فارسی معین).
به زور
فرهنگ واژههای سره
[ ] (اِخ) دریاچه ای است در دامنهٔ جنوبی اشتران کوه. رجوع به جغرافیای تاریخی غرب ایران ص ۲۹ شود.
1. شخصیت اصلی سوگنامههای یونان باستان و دورۀ کلاسیک که کموبیش از صفاتی چون دلاوری، اشرافزادگی، زیبایی، جوانی و آشنایی با آداب عاشقی برخوردار است|||2. شخصیت اصلی نمایش یا فی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شخصیت اصلی نمایش در آثار کلاسیک یونان که همراه با ضدقهرمان در بطن کنش و کشمکش قرار دارد [هنرهای نمایشی]
[ قَ رَ ] (اِخ) دهی است از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان، سکنهٔ آن ۸۱ تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، پنبه و توتون است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
مربوط و منسوب به قهرمان [هنرهای نمایشی]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.