(قُ) [ ع. ] (اِ.) جِ قلب ؛ دلها.
فرهنگ فارسی معین
= قلب
فرهنگ فارسی عمید
[ ] (معرب، اِ) شیر آملج است و آن آملهٔ پرورده در شیر تازه دوشیده است. (فهرست مخزن الادویه).
لغتنامه دهخدا
[ قَ لَ بَ ] (ع اِ) بازیی است عربان را. (منتهی الارب).
[ اَ لِ قُ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آنچه از دل سر می زند. اعمال نفسانی مانند: علم، اراده، طلب و نظائر آن. || در اصطلاح علم نحو از علوم ادب عرب افعال زیر: ظننت، حسبت، زعمت، علمت، رأیت، وج ...
[ بَ تُلْ قُ ] (ع اِ مرکب) نیات جمیل و خوب. (از المرصع).
(مَ) [ ع. ] (اِمف.) برگردانیده شده، وارونه شده.
[ هَ فِ لِ قُ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حسبت، ظننت، خلت، علمت، رأیت، وجدت، زعمت. (برهان).
فرمولدار [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.