آلت فلزی سرکج و نوکتیز، مانند چنگک ماهیگیری؛ چنگک؛ کجک؛ آکج. * قلاب کمر: ‹قلاب کمربند› حلقه یا سگک متصل به کمربند که کمربند با آن بسته میشود؛ گل کمربند. * قلاب گرفتن: (مصدر ل ...
فرهنگ فارسی عمید
[ قِ ] (ع اِ) گرگ. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (فهرست مخزن الادویه).
لغتنامه دهخدا
[ قُ ] (ع اِ) بیماریی است دل را. || بیماریی است که شتر را به روزی بکشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
اتصالی کوتاه که در صورت شکستگی قلاب یا قطع ارتباط بین دو سر قلاب به کار میرود [حملونقل ریلی]
واژههای مصوب فرهنگستان
قلابی در انتهای هواپیما که با بافه/ کابل بازدار درگیر میشود و هواپیما را متوقف میسازد [علوم نظامی]
(~.) (اِ مص.) دوختن نقش و نگار با ابریشم یا خامه بر روی پارچه.
فرهنگ فارسی معین
= فلاخن
افزارهای که به بخش سازهای واگن باری جوش داده میشود تا از آن در صورت لزوم برای محکم بستن بار با سیم یا تسمۀ فولادی استفاده شود [حملونقل ریلی] ...
[ قُ لْ لا ] (حامص مرکب) بردره دوزی. گل دوزی. گل بوته و دیگر صورتها که از نخ یا ابریشم با قلاب و سوزن روی پارچه دوزند. رجوع به قُلاب شود.
[ ] (اِخ) ایل کرد، تیره ای از دیرکوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص ۶۶).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.