۱. محکم؛ سخت. ۲. آسوده؛ راحت.
فرهنگ فارسی عمید
[ قُ ] (ص) محکم. قایم.
لغتنامه دهخدا
[ قُ ] (اِخ) ریگ توده ای است در زمین غسان. (منتهی الارب).
← قرص پراش [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
ساختاری که براثر جریان ماده حول اجرام چگال، مانند کوتولههای سفید و ستارههای نوترونی و سیاهچالهها، تشکیل میشود [نجوم] ...
← قرص کمترین تاری [فیزیک]
[ قُ صِ زَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از آفتاب است در محل غروب. (آنندراج). رجوع به قرصهٔ زر شود.
[ قُ صِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از ماه است. (آنندراج).
داروی ضدبارداری خوراکی که، در موارد اضطراری، پس از نزدیکی تجویز میشود |||متـ . قرص صبح بعد morning-after pill [علوم سلامت]
[ قُ صِ هَ دَ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از آفتاب به اعتبار هفت آسمان. (آنندراج).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.