[ قَ گِ رِ تَ ] (مص مرکب) ساکن شدن. || آسوده گشتن. راحت شدن. || آرام گرفتن. (ناظم الاطباء): وزارت از بر تو رفت به سفر بگشت گرد جهان و جهانیان بسیار که بهتر از تو کسی همنشین خویش نیافت ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.