[ غَ ] (اِخ) (بئر...) چاهی است در مدینه، منه الحدیث: غرس من عیون الجنة، و غسل (ص) منها. (منتهی الارب). چاهی است در قبا مدینه که حضرت نبوی آب آن را به پاکیزگی ستوده و آن را مبارک شمرده است ...
لغتنامه دهخدا
[ غَ سُدْ دَ / دُو لَ ] (اِخ) رجوع به محمدبن حسن غرس الدولة شود.
[ غَ سُدْ دی ] (اِخ) الظاهری (۱۴۱۰ -۱۴۶۷ م.). حاکم اسکندریه و امیر حج بود (۱۴۳۶). به امارت کرک و صفد رسید. کتاب «زبدة کشف الممالک و بیان الطریق و المسالک» از اوست. (از اعلام المنجد).
[ غَ ] (اِ) دوائی است که آن را زنجبیل شامی گویند و به فارسی فیلگوش خوانند و راسن همان است. (برهان قاطع) (آنندراج).
[ جَ رِ تَ / تِ ] (اِ) ریسمان خامی را گویند که در وقت رشتن بر دوک پیچیده شود. || ماشورهٔ جولاهگان و بافندگان که ریسمان پود بر آن پیچیده باشد. (برهان) (آنندراج). رجوع به چغرسته و چغرشته ...
[ حَ فِ مَ رِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حرف منبت. شمس قیس گوید: زاء و الف و راء است که در اواخر نباتها معنی اختصاص موضع دهد بدان، چنانکه کشتزار، لاله زار، گلزار، و بهمین معنی هندبار و دریابا ...
[ دَ رُلْ غُ رَ ] (اِخ) نزدیک جزیرة ابن عمر است بین آن و جزیره ۱۳ فرسخ فاصله است بر بالای کوه بلندی واقع است و راهبان زیادی دارد. (از معجم البلدان).
[ غَ سَ ] (اِخ) بکربن عبداللََّه بن موسی بن علی زاغرسرسی نسفی مکنی به ابوعلی منسوب به زاغرسرس متوفی در ۶۲۶ هـ . ق. است. وی در سمرقند از ابوبکر فارسی (احمدبن محمدبن فضل) استماع حدیث کرد و ...
[ مُ غَ رْ رَ ] (ع ص) در زمین نشانده. (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر). - مغرس کردن؛ نشاندن. کاشتن : ما آن نهاله را که بر و میوه اش جفاست در تیره خاک حرص مغرس نمی کنیم. مولوی (از ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.