(غَ یا غِ) (اِ.) = گربال: وسیلهای مشبک یا س وراخ سوراخ برای جدا کردن اجزای ریز و درشت یک جسم، الک.
فرهنگ فارسی معین
[ غِ / غَ لِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از فلک است. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
= غربالبند
فرهنگ فارسی عمید
[ غِ / غَ تَ ] (مص مرکب) بافتن غربال و الک.
[ غِ / غَ دَ کَ دَ ] (مص مرکب) بوجار کردن. غربال زدن. غربال کردن.
1. جدا کردن ذرات زبر یا درشت از نرمه 2. جدا کردن ذرات جامد از مایع [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ غِ / غَ کَ دَ ] (مص مرکب)بیختن. غربال را به دست زدن. الک کردن. غربال بیختن. غربلة. (المنجد). دحلاصة. (منتهی الارب). || کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. (آنندراج) (از فرهنگ نظام). کنجکاوی. ...
[ غِ / غَ ] (حامص مرکب) عمل غربال بافتن. غربال ساختن. رجوع به غربال شود.
[ غِ / غَ بَ ] (حامص مرکب) عمل ساختن غربال. غربال بافی.
در نظریۀ کژگزینی، وضعیتی که در آن طرف فاقد اطلاعات، برای نمونه بنگاه پیشنهاددهندۀ شغل، فهرستی از قراردادها را بهطرف دارای اطلاعات، برای نمونه کارجو، پیشنهاد میکند [اقتصاد] ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.