= عِرق * عروق شعریه: (زیستشناسی) مویرگها.
فرهنگ فارسی عمید
[ عُ قُشْ شَ جَ ] (ع اِ مرکب) علک. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ عُ قُصْ صَ بْ با ] (ع اِ مرکب) زردچوبه. (ناظم الاطباء). عروق صفر. بقلةالخطاطیف. مامیران. (یادداشت مرحوم دهخدا). عروق. رجوع به عروق و ترکیب «عروق صفر» ذیل «عروق» شود.
[ عُ قُطْ طی ] (ع اِ مرکب) زرنباد است. (مخزن الادویة). رجوع به زرنباد شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.