[ عَ ] (اِخ) کوه کوچک سیاهی است که دو کوه کوچک تر دیگر او را احاطه کرده اند که ثدیین نامند. (معجم البلدان).
لغتنامه دهخدا
[ عَ ] (اِخ) کوهی است مر بنی اسد را. (معجم البلدان).
[ عَ ] (اِخ) ابن قصی بن کلاب بن مرة، جد جاهلی است پسران وی از قبائل «قریش البطاح» اند. مسکن و مأوای آنان در بطحهٔ مکه بود. این طایفه در حدود سال ۱۸۵ هـ . ق. منقرض شدند. (از الاعلام زرکلی).
[ عِ بِ دْ دا ] (ع اِ) جمع عبد. (منتهی الارب). رجوع به عبد شود.
[ عَ تَ پْ پَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان بشاریات بخش آبیک شهرستان قزوین. واقع در ۲۶۰۰۰ گزی باختر آبیک و ۶۰۰۰گزی راه عمومی. جلگه ای هوای آن معتدل است. ۷۴ تن سکنه دارد. آب آن از رودخانهٔ ی ...
اسم: عبدالاحد (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdolahad) (فارسی: عبدالاحد) (انگلیسی: abdolahad) معنی: ترکیب دو اسم عبد و احد ( بنده و یکتا )، بنده ی خدای یکتا و یگانه ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ عَ دُلْ اَ هَ ] (اِخ) ابن جشم بن الحارث. از بنی نبیت از اوس از قحطان، جد جاهلی است سعدبن معاذ و بسیاری از صحابه از نسل وی اند. (از الاعلام زرکلی).
[ عَ دُلْ اَ لا ] (اِخ) ابن السمح المعافری. پیشوای فرقهٔ اباضیهٔ افریقا و از شجاعان بود که به سال ۱۴۱ هـ . ق. برتمام آفریقا تسلط یافت. منصور عباسی پنجاه هزار سوار بفرماندهی محمدبن الاشعث ب ...
اسم: عبدالامین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abdol-amin) (فارسی: عبدالامین) (انگلیسی: abdol-amin) معنی: بنده امین و درستکار، بنده پروردگار که مورد اعتماد و امانت دار است ...
[ عَ دُلْ ] (اِخ) ابن احمد الموصلی. تألیفاتی دارد از جمله منظومه ای در نحو. وی به سال ۱۰۹۳ هـ . ق. در موصل متولد و در ۱۱۳۷ درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.