[ رَ کَ / کِ ] (نف مرکب) عکاس. مصور. تصویرکش : نمی بود اگر خامه از موی او چه میکرد صورتکش روی او؟ملاطغرا. رجوع به صورت کشیدن شود. (از آنندراج).
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.