(بِ) [ ع. ] (اِفا.)۱- شناکننده، شناور.۲- تندرونده، تندرو. ج. سابحات
فرهنگ فارسی معین
[ بِ ] (اِخ) جد برکةبن علی بن سابح شروطی محدث است. رجوع به برکة شود.
لغتنامه دهخدا
[ بِ ] (ع ص، اِ) جِ سابحة. رجوع به سابحة شود. || کشتیها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). || ارواح مؤمنان. (اقرب الموارد). ارواح مؤمنان که به آسانی بیرون کرده شوند. (منتهی الار ...
[ مُ بَ حَ ] (ع مص) با هم شناوری کردن. (ناظم الاطباء).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.