[ رُ ] (از ع، اِ) جِ رسوم. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رسوم جِ رسم را دوباره با الف و تاء جمع بسته اند و برخلاف قواعد زبان عربی است. و همچنین است: احوالات، امورات، حبوبات، حوادثات، ...
لغتنامه دهخدا
آیین و روش
فرهنگ واژههای سره
[ ] (اِ) بعربی قسب است. (فهرست مخزن الادویه).
[ ] (اِ) به یونانی زجاج است. (فهرست مخزن الادویة). رجوع به زجاج شود.
(مَ) [ ع. ] (اِمف.)۱- آنچه رسم شده، معمول.۲- فرمان، دستور.۳- در فارسی جیره، مواجب.
فرهنگ فارسی معین
نهادیک، نهاده، گسترش یافته، روش، به آیین، بآیین، آیین
[ مَ ] (ع ص، اِ) نعت مفعولی است از مصدر رَسم. رجوع به رسم شود. || منقوش. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرتسم. || نشان کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء). داغدار. || آئین کرده شده. (غی ...
[ مَ ] (ص مرکب) ناباب. نامتداول. غیرمعمول.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.