[ رِ ] (فرانسوی، اِ) طرز. قاعده. روش. (فرهنگ فارسی معین). || طرز خوراک و پرهیز طبق دستور پزشک. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین). - تحت رژیم بودن؛ به دستور پزشک غذا خوردن. رژیم گرفتن. رژی ...
لغتنامه دهخدا
رژیمی متعادل و بدون باقیمانده و دارای کلیۀ آمینواسیدهای ضروری و غیرضروری ترکیبشده با قندهای ساده و املاح و ویتامینها و برقکافها [تغذیه] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصا نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموما گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است [تغذیه] ...
رژیمی که براساس تصورات عامیانه و غلوآمیز برای مدتی رایج میشود [تغذیه]
رژیم غذایی سالم با در نظر گرفتن مواد مغذی موردنیاز برای مادر باردار و جنین او در دوران بارداری [تغذیه]
رژیمی فاقد پروتئین غلات (گلوتن) که برای درمان بیماری سلیاک تجویز میشود [تغذیه]
نظام حکومتی سرنگونشده براثر انقلاب یا تحول بزرگ اجتماعی [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
رژیمی که رشد و توان باروری و سلامتی فرد را به بهترین وجه تأمین میکند [تغذیه]
برنامهای غذایی با هدف کاهش کربوهیدراتها و متعادل کردن سطح انسولین خون فرد معتاد به مصرف کربوهیدرات [تغذیه]
رژیمی که در آن مقدار یک یا چند مادۀ مغذی را با مقاصد درمانی تغییر میدهند [تغذیه]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.