(کِ) [ ع. ] (اِفا.)۱- ذکرکننده، یادکننده.۲- آن که ذکر مصیبت سیدالشهداء و اهل بیت را کند، روضه خوان.
فرهنگ فارسی معین
اسم: ذاکر (پسر) (عربی) (تلفظ: zāker) (فارسی: ذاکر) (انگلیسی: zaker) معنی: یاد کننده، ستایش کننده حق، روضه خوان، شریف، ( عربی ) آن که خدا را ستایش می کند، آن که ذکر خدا می گوید، یاد کننده ی ...
فرهنگ واژگان اسمها
۱. =ذاکر ۲. (اسم) قوۀ باطنی که مطالب را در ذهن نگه میدارد و گاه به مناسبتی به یاد میآورد.
فرهنگ فارسی عمید
= تذکره
[ تَ کُ ] (ع مص) بهم یاد گرفتن. (زوزنی). بهم یاد کردن. (آنندراج). بیاد یکدیگر آوردن. (ناظم الاطباء). یاد آوردن چیزی. (المنجد). || تفاوض در امری. (المنجد) (اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ مُ تَ کِ ] (ع ص) یادکننده یکدیگر را. (آنندراج). آگاه کنندهٔ دیگری. (ناظم الاطباء). || به یاد همدیگر آمده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به تذاکر شود.
[ مُ کَ / کِ رَ ] (از ع اِمص) مذاکره. (ناظم الاطباء). مذاکرة. رجوع به مذاکره شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.