گردونۀ چهارچرخهای که با اسب کشیده میشود و سایبان آن بازوبسته میشود.
فرهنگ فارسی عمید
[ دُ رُ کَ / کِ ] (روسی، اِ) گردون چهار چرخه ای که جلو آن باز و سقف اطاق وی را می توان بلند کرد و برافراخت و یا تا کرد و خوابانید. (ناظم الاطباء). مأخوذ از کلمهٔ «دروژکی» روسی، اصلاً نام و ...
لغتنامه دهخدا
گردونه دار
فرهنگ واژههای سره
(~.) (ص فا.) آن که درشکه را میراند.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.