[ خَ کَ دَ ] (مص مرکب) ویران کردن. منهدم کردن. از بین بردن : هرگز کسی که خانهٔ مردم خراب کرد آباد بعد از آن نبود خانمان او. سعدی (صاحبیه). عشقت بنای صبر بکلی خراب کرد جورت در امید بیکبار در ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.