[ بِ حِ کَ دَ ] (مص مرکب) بخشیدن. آمرزیدن. عفو کردن. گذشتن. اغماض کردن. درگذشتن. حلال کردن : گفت من مستوجب هر عقوبت هستم... لیکن خواجه [ احمد حسن ] مرا [ حسنک ] بحل کند. (تاریخ بیهقی چ اد ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.