۱. (فقه) جنگ کردن در راه دین حق. ۲. مبارزه. ۳. [قدیمی] کوشش کردن. * جهاد اصغر: [مقابلِ جهاد اکبر] (فقه) جنگ در راه دین. * جهاد اکبر: [مقابلِ جهاد اصغر] (فقه) جهاد یا جنگ با نفس ...
فرهنگ فارسی عمید
[ جُ ] (ع اِ) منتهای کوشش. (منتهی الارب): جهاداک ان تفعل کذا؛ یعنی منتهای کوشش تو. (منتهی الارب). رجوع به جُهادی ََ شود.
لغتنامه دهخدا
[ جِ ] (نف مرکب) پادشاه. (شرفنامهٔ منیری).
[ جُ دا ] (ع اِ) منتهای کوشش. (منتهی الارب). قصاری. غایت امر. (اقرب الموارد): جهاداک ان تفعل کذا؛ یعنی منتهای کوشش تو اینست که این کار را انجام دهی.
اسم: امیرجهاد (پسر) (عربی) (تلفظ: amir-jahad) (فارسی: امیر-جهاد) (انگلیسی: amir-jahad) معنی: ترکیب دو اسم امیر و جهاد ( فرمانروا و مبارزه )
فرهنگ واژگان اسمها
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.