[ یَ / یِ ] (ق مرکب) یک بارگی. همگی. تماماً. (ناظم الاطباء). کل. کلاً. بالتمام. دربست. جملةً. جمعاً. همه را با هم: سودا چنان خوش است که یکجا کند کسی. (یادداشت مؤلف): || با هم. همراه. (ناظم ...
لغتنامه دهخدا
(~. نِ بِ یا بَ) (ق مر.) یک طرفه، از یک سو.
فرهنگ فارسی معین
جمعآوری همزمان زبالۀ خانگی و زبالههای تفکیکشده [مهندسی محیط زیست و انرژی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.