معنی

۱. کفش؛ موزه. ۲. چرم کفش؛ تخت کفش: وگر خلاف کنی طمع را و هم بروی / بدرّد ار به‌ مثل آهنین بُوَد هم‌لخت (کسائی: ۵۸).

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.