(هَ طِ) [ ع. ] (ص.)۱- (باران) پیوسته و مداوم.۲- (ابر) که پیوسته بارد.
فرهنگ فارسی معین
[ هَ طِ ] (ع ص) مطر هطل؛ باران پیوسته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - سحاب هطل؛ ابر پیوسته بارنده. (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ هُ ] (ع ص) دیمة هطل؛ باران پیوسته. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
[ هِ ] (ع اِ) گرگ. || دزد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (ص) گول. (منتهی الارب). احمق. (اقرب الموارد). || مانده کننده، یا شتر مانده کننده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
[ هَ لَ / هَ طَلْ لَ ] (ع اِ) دزد و راهزن. || گرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به هطل شود.
[ هَ طَ لا / هَ لا ] (ع ص) ابل هطلی؛ شتران فرومانده در راه و یا واگذاشته بی ساربان. || ناقة هطلی؛ شتر مادهٔ آهسته رو و کاهل و بطی ء. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
[ تَ هَ طْ طُ ] (ع مص) هطل. (اقرب الموارد). || شفا یافتن از بیماری. (ناظم الاطباء). رجوع به تهطلؤ و هطل شود. || حیله و فریب کردن دزد. (ناظم الاطباء). رجوع به تهطلس شود.
[ مُ تَ هَ لِ ] (ع ص) دزد حیله و فریب کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) . دزدی که مکر میکند در دزدی. (ناظم الاطباء). - آن که از بیماری افاقه یابد. (آنندراج) (از منتهی الا ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.