هژیر
معنی
۱. پسندیده؛ نیکو: نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیر / با طالعِ مبارک و با کوکبِ منیر (منوچهری: ۴۸)، به شاهِ کیان گفت زردشتِ پیر / که در دینِ ما این نباشد هژیر (فردوسی: ٥/٨٤).
۲. زیبا: خمّیده گشت و سست شد آن قامتِ چو سرو / بینور ماند و زشت شد آن صورتِ هژیر (ناصرخسرو: ۱۰۳).
۳. جلد؛ چابک: دریغ آن سرِ تخمهٴ اردشیر / دریغ آن جوان و سوار هژیر (فردوسی: ۸/۴۶۹).
۴. زیرک؛ هوشیار.