[ هامْ رَ / رِ ] (ص) هاموار. برابر. یکسان و هموار. بدون پستی و بلندی. رجوع به هاموار و هموار شود. || (ق) پیوسته. همواره. همیشه. هماره. دایم. مدام : پری رویان گیتی هامواره شده بر بزمگاه ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.