(قَ بُ لْ وُ) [ ع. ] (ص مر.) امکان یا احتمال اتفاق در آیندهای نزدیک.
فرهنگ فارسی معین
[ ] (معرب، اِ) شجر مصری است که گازران استعمال میکنند و در آب زود نرم میشود و سرد و خشک و مجفف بی لدغ و قابض و مانع سیلان مواد و جهت جراحات تازه و کهنه و نزف الدم و اسهال و درد مثانه و نفث ...
لغتنامه دهخدا
ویژگی آنچه وقوع آن امکان دارد؛ شدنی.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ ] (ع ص) سم تنک و تیز شده از سنگ. (منتهی الارب) (آنندراج). || شمشیر یا کارد تیزکرده به فسان. (آنندراج).
[ مَ عَ ] (ع ص) گام درشت سخت. قدم موقوعة؛ غلیظة شدیدة. (از اقرب الموارد). || آس تیزکرده. گویند: رحاً موقوعة؛ آسی تیزکرده. (از مهذب الاسماء).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.