[ وُ ] (ص) گستاخ. بستاخ. رجوع به گستاخ شود.
لغتنامه دهخدا
[ وَ ] (ص، ق) بسیار. (فرهنگ فارسی معین). توضیح اینکه این کلمه در فرهنگها به صورت «وستاد» و «وستاذ» و «وسناد» آمده. در لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۱۰۶ آمده: وسناد بسیار باشد. رودکی گوید: امروز ...
[ وِ ژِ ] (انگلیسی، اِ)ویستاویژن. ویستاویزیون. شیوه ای است جدید در صنعت فیلمبرداری که در آن فیلم برعکس فیلمهای معمولی به شکل افقی از مقابل دریچهٔ نورافکن میگذرد و بطور مستطیل روی پرده منعک ...
کتاب مقدس زردشتیان که امروزه یکپنجم از اصل آن باقی مانده است.
فرهنگ فارسی عمید
[ اَ وِ ] (اِخ) منسوب به اوستا (زبان...). از زبانهای هندواروپائی ایران که اوستا کتاب مقدس زرتشتیان به آن نوشته شده. اوستایی به احتمال قوی از زبانهای نواحی شرقی ایران بوده و در آن دو لهجهٔ ...
گستاخ؛ دلیر؛ بیپروا؛ بیترس: روی صحرا هست هموار و فراخ / هر قدم دامیست کم ران اوستاخ (مولوی: ۳۴۶).
= استاد
(اِ) استاد. رجوع به استاد شود.
[ اُ ] (اِخ) شهری در ایالات متحدهٔ آمریکا (جیورجیا)، دارای ۷۱۰۰۰ تن سکنه. (از فرهنگ فارسی معین).
[ اُ ] (اِخ) بندری در صقلیه (سیسیل) دارای ۲۳۰۰۰ تن سکنه. (از فرهنگ فارسی معین).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.