(وَ زَ)(اِ.)۱ - کار کردن.۲- مهارت.۳- حصول.۴- کوشش.۵- زراعت.۶- صنعت، حرفه.
فرهنگ فارسی معین
[ غِ وِ زِ ] (اِخ) دهی است از دهستان آلحرم بخش کنگان شهرستان بوشهر که در ۱۱۰هزارگزی جنوب خاوری کنگان و ۴هزارگزی شوسهٔ سابق بوشهر به لنگه قرار دارد. جلگه و گرمسیر است. سکنهٔ آن ۲۸۰ تن که بزب ...
لغتنامه دهخدا
[ کَ وَ زَ / زِ ] (اِ مصغر) اسم فارسی خرنوب شامی است. (فهرست مخزن الادویه). بمعنی کورز است که میوه و بار کبر باشد و کبر رستنیی بود خاردار و خرنوب شامی همان است. کورک. (از برهان). میوه و ب ...
[ ] (اِخ) از ده های فراهان است. (تاریخ قم ص ۱۴۱.)
[ گُ وَ زِ ] (اِخ) دهی است از دهستان کاریز نوبخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در ۲۶هزارگزی شمال باختری تربت جام و ۳هزارگزی باختر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان. هوای آن معتدل و دارای ۷۷ ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.