(وَ) [ ع - فا. ] (ص نسب.)۱- غیراهلی.۲- آن که از مواهب تمدن دور است.
فرهنگ فارسی معین
توسن، سرکش، رام نشده، دشتی، درنده، ددمنش، دد، جنگلی، جانورانه، جانور، بیابانی
فرهنگ واژههای سره
[ وَ یِ ] (اِخ) کمال الدین وحشی بافقی کرمانی، در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی در قصبهٔ بافق در ۲۴فرسنگی یزد متولد شد، سپس از آنجا به یزد آمد و بیشتر ایام حیات را در آنجا بسر برد. چون با ...
لغتنامه دهخدا
ددمنشانه
[ وَ شی یَ ] (ع اِ) بادی که در زیر جامهٔ نو درآید بقوت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). || (ص نسبی) مقابل اهلیه. مؤنث وحشی. (اقرب الموارد).
[ اِ تِ بِ وَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) اعتصابی که اداره کردن آن از طرف سندیکاهای اعلام کننده به اشکال برخورد. اعتصاب غیرمنظم. (از اقتصاد اجتماعی شمس الدین جزایری ص ۱۴۸). و رجوع به اعتصاب و ...
[ تِ وَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) ثمر علیق است و به شیرازی توت سه گل نامند. (فهرست مخزن الادویه) (از الفاظ الادویه) (از اختیارات بدیعی). و رجوع به تمشک و توت سه گل شود.
جانوری که انتخاب انسانی در رُخنمود آن تغییری ایجاد نکرده است و مستقل از نظارت یا واپایش مستقیم انسان زندگی میکند [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
دد، جانور درنده
[ لَ کِ وَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گونه ای از ولیک است. این درخت اصل زالزالک اهلی باشد و در جنگلهای خزر و ارتفاعات متوسط آستارا و طوالش و مازندران و گرگان دیده شده است. و رجوع به درختان جن ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.