(نَ) [ ع. ] (اِ.) جوی، رودخانه. ج. انهار، نهور.
فرهنگ فارسی معین
[ نَ / نَ هَ ] (ع اِ) جوی. (مهذب الاسماء) (دستور الاخوان) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جوی آب. (ترجمان علامهٔ جرجانی ص ۱۰۱). مجرای آب. (از متن اللغة). اخدود و جوی بی آب را نی ...
لغتنامه دهخدا
[ نَ ] (اِخ) جیحون. - ماوراءالنهر؛ آن سوی جیحون از جانب مشرق. (یادداشت مؤلف).
[ نُ هُ ] (ع اِ) جِ نَهر و نَهَر. رجوع به نهر شود. || جِ نهار. رجوع به نهار شود.
[ نَ رِ اَ تَ ] (اِخ) دهی است از دهستان معمرهٔ شهرستان آبادان. در ۷ هزارگزی مشرق نهر قصر و ۳۲ هزارگزی جنوب شرقی راه شوسهٔ خسروآباد به آبادان، در دشت گرمسیری واقع است و ۸۰۰ تن سکنه دارد. آب ...
[ نَ رِ بَ لْ لا مِ ] (اِخ) دهی است از دهستان قصبهٔ معمرهٔ شهرستان آبادان. در ۲ هزارگزی شرق نهرقصر و ۲۶ هزارگزی جنوب شرقی خسروآباد به آبادان، در دشت گرمسیری واقع و دارای ۶۵۰ تن سکنه است. آ ...
[ نَ رِ مُ حَ مْ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان قصبهٔ معمرهٔ بخش معمرهٔ شهرستان آبادان. در ۷ هزارگزی نهرقصر و ۳۱ هزارگزی جنوب شرقی راه خسروآباد به آبادان، در دشت گرمسیری واقع و دارای ۳۵۰ ت ...
[ نَ رِ دِ دِ شِ ] (اِخ) دهی است از دهستان قصبهٔ معمرهٔ بخش قصبهٔ معمرهٔ شهرستان آبادان. کنار غرب نهر قصر و در ۲۲ هزارگزی جنوب شرقی جادهٔ خرم آباد به آبادان، در جلگهٔ گرمسیری واقع است و ۳۵ ...
[ نَ رِ عِ ] (اِخ) رجوع به نعیمه شود.
[ نَ رِ عُ ] (اِخ) دهی است از دهستان قصبهٔ معمرهٔ بخش قصبهٔ معمرهٔ شهرستان آبادان. در ۶ هزارگزی نهر قصر و ۳۱ هزارگزی جنوب شرقی جادهٔ خسروآباد به آبادان، در دشت گرمسیری واقع است و ۶۰۰ تن سکنه ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.