(نَ وَ) [ ع. ] (مص ل.) جنبش، حرکت، حرکت چیزی در جای خود.
فرهنگ فارسی معین
جنبیدن، جنبانکی
فرهنگ واژههای سره
← کِشَند جوّ [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
نوسان واداشتهای که تداوم دارد [فیزیک]
حالتی که در آن اشیا به شکل لرزان دیده میشوند یا پیش و پس میروند [علوم پایۀ پزشکی]
نوسانگری که نوسان آن بهصورت دورهای مختل میشود [علوم جَوّ]
ابزار الکترونیکی مولد علامتی با بسامد معین یا در گسترۀ بسامدی معین در طیف شنیداری که از آن برای واسنجی ابزارهای سنجش صوت استفاده میشود [فیزیک]
نوسانگری در ضبط مغناطیسی برای تولید جریانی متناوب با بسامدی که ضبطهای پیشین را پاک میکند و دستگاه را برای ضبط جدید آماده میسازد [فیزیک] ...
← گرایۀ ارتعاش [فیزیک]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.