خارج شدن خون با اخلاط از ریه؛ خونریزی ریه.
فرهنگ فارسی عمید
[ نَ ثُشْ شَ ] (ع اِ مرکب) شعر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). غزل. (اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ اِ فِ ] (ع مص) فرونشستن. (از اقرب الموارد). فرونشستن خشم. از جوش افتادن. از جوش بازایستادن دیگ و جز آن. (یادداشت مؤلف).
[ خَ بَ فَ ثَ ] (ع اِ) علم است دُبُر را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
[ خُ فُ ثَ ] (ع اِ) نوعی حیوان کوچک است. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد).
[ مُ نَ فْ فِ ] (ع ص) هر دارویی که خروج خلط سینه را سهل و آسان کند. (ناظم الاطباء).
[ مُ نَ فْ فِ ] (ع ص، اِ) داروهایی که خروج خلط سینه را سهل و آسان می کند. (ناظم الاطباء).
[ کُ فُ ] (ع ص) پست قامت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.