[ اِ نُنْ نَ مَ ] (ع اِ مرکب) شاهراه. محجةالطریق. || استخوان ساق. || اسب فربه. || الساقی یکون علی رأس البئر. || رگی در پای. (المزهر). || (اِخ) نام اسبی. (المزهر).
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.