[ نَ را / نَ ظْ ظَ را ] (ع اِ) بنونظری؛ نگرندگان به سوی زنان و عشقبازی کنندگان با آنها. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ نَ ظَ ری ی / نَ ظَ ] (ص نسبی) منسوب است به نظر. رجوع به نظر شود. مقابل بدیهی. (آنندراج). هر تصور یا تصدیق که درک آن محتاج به فکر و نظر باشد. (یادداشت مؤلف). آنچه دریافتنش متوقف بر نظر و ت ...
[ نَ ظَ ری یَ ] (ع ص نسبی) تأنیث نظری است، گویند: علوم نظریة. رجوع به نظری شود. || رجوع به نظریه شود.
نگره، دیدگاه، انگاره
فرهنگ واژههای سره
۱. قضیهای که برای اثبات صحت آن محتاج به برهان و دلیل باشد. ۲. رٲی؛ اندیشه؛ عقیده. ۳. تئوری. ۴. حدس؛ گمان.
فرهنگ فارسی عمید
نظریهای مبتنی بر اینکه افراد عناصری را در نظام شناختی ترجیح میدهند که به لحاظ سرشتی با یکدیگر سازگار و با سلایق و اولویتهای فکری فرد نیز نزدیکی داشته باشند [روانشناسی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نظریه یا مدلی برای تبیین گرمای ویژه جامدات که در آن جسم جامد بهصورت نوسانگری همسانگرد در نظر گرفته میشود [فیزیک]
فرضیهای که تغییرات روزانه منظم در میدان مغناطیسی زمین را برحسب جریانهای الکتریکی در بخش پایینی یونسپهر توضیح میدهد [ژئوفیزیک]
رویکردی برای توصیف شخصیت بر پایه شناسایی ویژگیها و اندازهگیری آنها با استفاده از تحلیل عوامل [روانشناسی]
← معرفتشناسی [فلسفه]
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.