[ نَ ص ص ] (ع اِ) هر کلام صریح که واضح و آشکار باشد. (ناظم الاطباء): و مهیا شد امیرالمؤمنین از برای ایستادگی در آن کار که به او حواله نمود خدا وی را واجب شد به موجب نص از امام پاک قادر با ...
لغتنامه دهخدا
[ نَ ءِ ] (ع اِ) عطایا. (متن اللغة). جِ نصیرة (به معنی عطیه). (از المنجد). رجوع به نصیرة شود. || جِ نصیرة (تأنیث نصیر به معنی ناصر). (از المنجد). رجوع به نصیر و نصیرة شود.
سازنده، دسته کارد، آغاز هر چیزی، اندازهای از چیزی
فرهنگ واژههای سره
فردی که اقدام به نصابشکنی کند [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ نَ حَ ] (ع مص) پند دادن. (آنندراج). نصیحت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). نصاحیة. (منتهی الارب). نَصح. نُصح. نِصاحَة. نُصوح. نَصیحَة. (از متن اللغة). رجوع به نُصح شود.
[ نَ یَ ] (ع مص) نصیحت کردن و پند دادن کسی را. (از منتهی الارب). نَصاحَة. نِصاحَة. نَصح. نُصح. (المنجد) (متن اللغة). رجوع به نُصح شود.
[ نُ صْ صا ] (ع ص، اِ) جِ ناصر. رجوع به ناصر شود.
[ نَ صْ صا ] (اِخ) (الـ ...) محمد، بای محبوب تونس است، به سال ۱۸۸۵ م. ولادت یافت و در ۱۹۰۶ به سلطنت رسید و تا سال وفاتش (۱۹۲۲) حکمرانی کرد. (اعلام المنجد).
[ نَ را ] (ع ص، اِ) جِ نصرانی. (ترجمان علامهٔ جرجانی) (السامی) (دهار) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || جِ نصران و نصرانة. || ترسایان. (ناظم الاطباء). پیروان دین حضرت عیس ...
(نَ یِ) [ ع. نصائح ] (اِ.) جِ نصیحت ؛ پندها، اندرزها.
فرهنگ فارسی معین
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.