عبور مولکولهای گاز از درون یک غشا یا سد متخلخل در نتیجۀ حرکتهای مولکولی [شیمی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ نَ ] (اِ مرکب) زهِ آب. آب که از جائی نشت کرده و زهیده باشد. (یادداشت مؤلف).
لغتنامه دهخدا
وسیلهای برای یافتن منفذها یا ترکهای ریز در دیوارههای ظرف [فیزیک]
[ نِ ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای شهرستان شهسوار است. این دهستان محدود است از شمال به دریای خزر، از مغرب به دهستان زوار از مشرق به دهستان لنکا و از جنوب به سلسله جبال البرز، هوای قسمت جلگ ...
[ نَ ] (اِ مرکب) نشت آب. رجوع به نشت آب شود.
[ نِ ] (اِخ) نام قصبهٔ مرکزی دهستان نشتا از شهرستان شهسوار است و در ۵/۱۴ هزارگزی جنوب شرقی شهسوار، بر سر راه شهسوار به چالوس در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و ۵۰۰ تن سکنه دارد آبش از رو ...
(نِ تَ) (اِ.) نک. نیشتر.
فرهنگ فارسی معین
[ نِ تَ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) فصدشده. (ناظم الاطباء). رجوع به نشتر زدن شود.
[ نِ تَ ] (مص) گیلکی: نیشتن ، در اراک (سلطان آباد): نشتن به معنی نشستن. (حاشیهٔ برهان قاطع چ معین). مخفف نشستن. (برهان قاطع) (آنندراج). || ماندن. اقامت کردن. (از ناظم الاطباء). - نشتن چ ...
[ نِ ] (حامص) (از: نشت +ی حاصل مصدر، اسم معنی). (حاشیهٔ برهان قاطع). به معنی خوشی و نیکی باشد، چه نشت به معنی خوش و نیک است. (برهان قاطع). خوشی. نیکی. (ناظم الاطباء). || (فعل) به معنی: ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.