۱. ‹نرسک، نرسنگ› عدس. ۲. خارخسک: آن کاو ز سنگ خارا آهن برون کشد / نسکی ز کف او نتوان خود برون کشید (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۶).
فرهنگ فارسی عمید
[ نَ / نِ / نُ / نُ سُ ] (ع اِ) پرستش. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || هرچه حق خدای عزوجل باشد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد). || (مص) پرستید ...
لغتنامه دهخدا
[ نَ سَ ] (ع اِ) جای الفت گرفته. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به نَسْک شود.
[ نُ ] (اِ) هر دفتر را نام باشد از دفاتر پازند. (غیاث اللغات). قسمی باشد از بیست ویک قسم کتاب زند منسوب به زردشت که هر قسم را نسک نام نهاده و هر نسک را به اسمی موسوم ساخته بدین تفصیل: اول ا ...
[ نُ ] (ع اِ) قربانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (دهار). قربانی کردن بهر خدای تعالی. (ترجمان علامهٔ جرجانی ص ۹۹) (تاج المصادر بیهقی). قربانی. (غیاث اللغات). ذبیحة. (از اقرب الموارد). نُسُک. ( ...
[ اَ ] (اِخ) نام بیابانی مرتفع میان دریاچهٔ آرال و حوضهٔ بحر خزر. ساکنان آن قرقیزها هستند. مهمترین قسمت آن از طرف مردم محل «مهاجر طاغی» (کوه مهاجر) نامیده میشود؛ و الگینسکی نامی است که روسها ...
ریخته شدن؛ ریخته شدن آب و مانند آن.
[ اِ سِ ] (ع مص) بهم درشدن. (منتهی الارب). و رجوع به اقرب الموارد شود.
[ اَ سِ ] (فرانسوی، اِ) هوام و خسنده. (ناظم الاطباء). رجوع به خسنده شود.
[ بْریا / بِ ] (اِخ) شهری در اتحاد جماهیر شوروی (روسیه) دارای ۲۰۶هزار تن سکنه. این شهر مرکز صنعتی است و جنگ بزرگ آلمان و شوروی بسال ۱۹۴۱ م. در آنجا وقوع یافت. (از فرهنگ فارسی معین).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.