[ نَ تَ ] (اِخ) نام راهبی معاصر با انوشیروان. (ناظم الاطباء). زاهدی فارسی مجوسی که به زمان کسری انوشیروان بود. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ نَ تَ دَ ] (اِ) به معنی نستر است که گل نسترن باشد. (از برهان قاطع). نسترن. (صحاح الفرس) (از ناظم الاطباء) (اوبهی). گل نسرین. (از ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف نسترون است. (حاشیهٔ برهان قاط ...
اسم: نسترن (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: nastaran) (فارسی: نَسترن) (انگلیسی: nastaran) معنی: نام نوعی گل زیبا، ( در گیاهی ) گلی شبیه رز ولی کم پَرتر و کوچک تر از آن به رنگ های صورتی، سف ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ نَ تَ رْ وَ / نَ تَ ] (اِ) گلی باشد، نسترن گویند و گروهی نسترین گویند. (لغت فرس اسدی) (از حاشیهٔ برهان قاطع). نستردن. گل نسرین. (برهان قاطع). نستر. (جهانگیری) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (انجم ...
= زاستر
فرهنگ فارسی عمید
[ سُ تَ ] (ق مرکب) مخفف زآنسوتر است که از آنطرف تر باشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). و رجوع به زاستر شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.