از میان رفتن؛ نیست شدن.
فرهنگ فارسی عمید
[ اِ تِ ] (ع مص) موی برافراشتن گربه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). براق شدن گربه. || وا تیغ خاستن موی. (منتهی الارب) (مجمل اللغه). وا تیغ شدن موی. (ناظم الاط ...
لغتنامه دهخدا
نفع گرفتن؛ سود بردن.
[ اِ تِ ] (ع مص) سود یافتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سود و نفع گرفتن. (آنندراج). سود برداشتن. (مصادر زوزنی). نفع گرفتن. (مؤید الفضلاء) (غیاث اللغات). سودمند گشتن. (تا ...
[ خُ تُ ] (ع اِ) گیاه سداب. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
ناسودبر
فرهنگ واژههای سره
[ لِ مُ تُ ] (اِخ) میخائیل یوری ویچ. شاعر غنائی روس. مولد مُسکو (۱۸۱۴-۱۸۴۱ م.).
[ مُ نَ تْ تَ ] (ع ص) از بیخ برکنده و پاک کنده شده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنتیف شود.
[ مُ تَ فِ ] (ع ص) سودیابنده. (آنندراج). سودیابنده و یا آنکه سود می برد و فایده می یابد و سودمند می گردد از هر چیزی. سودیافته و منفعت حاصل کرده. (از ناظم الاطباء). سودبرده. بهره یافته. برخو ...
[ مُ تَ ] (ع ص) نیست شونده. (غیاث). نیست شونده و دورشونده و یکسوی گردنده. (آنندراج). دورشده و یکسوگردیده و نیست و نابود شده. (ناظم الاطباء). از بین رونده. از میان رفته. سپری شده : چه روح د ...
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.