(نف مرکب) نامجوی. رجوع به نامجوی شود: به تفرش دهی هست با نام او نظامی از آنجا شده نامجو.نظامی. || شخص دلیر. (فرهنگ نظام). نامجوی. || جاه طلب. جویا و طالب مقام و منصب. || (اِ مرکب) نا ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.