(یِ) [ فا - ع. ] (ص.) بی لیاقت.
فرهنگ فارسی معین
[ یِ ] (ص مرکب) بی لیاقت. (ناظم الاطباء). که قابلیت و لیاقت ندارد. بی عرضه. بی کفایت. || ناقابل. بی ارزش. کم بها. که لایق و ارجمند و ارزنده نیست : گر به سوی ضعفایت ز تفقد نظری است جان ...
لغتنامه دهخدا
[ یِ نَ / نِ ] (ق مرکب) بطور عدم شایستگی و عدم سزاواری. (ناظم الاطباء).
[ یِ ] (حامص مرکب) بی کفایتی. بی لیاقتی. بی عرضگی. || قابل و لایق نبودن. کم بهائی. بی ارزشی. || سزاوار نبودن. درخورد و شایسته نبودن.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.