(نف مرکب) بی تجربه. ناشی. نامجرب. که وارد به کار نیست. مقابل کاردان : ز بی مایه دستور ناکاردان ورا جنگ سود آمد و جان زیان.فردوسی. همی گفت پرمایه بازارگان به شاگرد، کای مرد ناکاردان.فردوس ...
لغتنامه دهخدا
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.