(یَ یا یِ) [ ع. ناصیة ] (اِ.)۱- پیشانی.۲- موی پیش سر. ج. نواصی.
فرهنگ فارسی معین
[ یَ / یِ ] (اِ مرکب) سجده گاه. (از آنندراج): جایم از دیده کند عقل و چنینش دارند هرکه را کعبهٔ مدح تو بود ناصیه جای. عرفی (از آنندراج). || آنجای از پیشانی که در وقت به روی افتادن به زمین ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ / یِ ] (اِ مرکب) از عالم گلزار و سبزه زار. (آنندراج). آنجا که مردم ناصیه بر زمینش می گذارند. سجده گاه عمومی : به آستین کریمش که هست گنج افشان به آستان حریمش که هست ناصیه زار.عرفی (از ...
[ یَ / یِ ] (اِ مرکب) و ناصیه کوب. مساجد. (آنندراج). محل ناصیه به زمین سائیدن. سجده گاه. مسجد. || (نف مرکب) ناصیه کوب. رجوع به ناصیه کوب شود.
[ یَ / یِ ] (اِ مرکب) مساجد. (از آنندراج). جای ناصیه به زمین کوفتن. جای پیشانی به زمین سائیدن. سجده گاه مسجد. || (نف مرکب) آنکه پیشانی خود را به زمین می مالد و فروتن و خاضع و متواضع و کس ...
[ یَ / یِ ] (ق مرکب) سجده کنان. در حالت پیشانی به زمین سائیدن : پای کوبان بحرم رفتم و عیبم کردند بر در دیر مغان ناصیه کوبان رفتم. عرفی (ازآنندراج).
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.