بوی نامطبوع نم و رطوبت که در بعضی از مواد غذایی مانده پیدا میشود.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ) مخفف «ناو» است در ناخدا. رجوع به ناخدا شود. || و به معنی نای و نی هم آمده. (برهان). نی را گویند و آن را نای نیز خوانند. (از جهانگیری و شعوری): نئی چنگی که ناساز تمامی تو هم نا میزن ...
لغتنامه دهخدا
ناپالوده
فرهنگ واژههای سره
بیقواره
بینیاز
نشدنی
نبود حس بویایی [علوم پایۀ پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
(ص مرکب) به معنی ناصاف. مقابل آراسته و آراست: زرّیع؛ آنچه خود بروید از دانهٔ افتاده وقت درو در زمین ناهموار ناآراست. (منتهی الارب). رجوع به آراست و آراسته و ناآراسته شود.
(حامص مرکب) آرام نداشتن. بی آرام بودن. عدم ثبات. || شتاب. عجله. || بیقراری. بی صبری. ناشکیبائی. اضطراب. تزلزل خاطر. دغدغه. || ناامنی. آشوب. نبودن امنیّت. و نیز رجوع به آرام شود.
[ زِ / زْ ] (ن مف مرکب) صورت دیگری است از ناآزموده. رجوع به آزموده و ناآزموده شود.
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.